۷ اشتباه رایج در کوچینگ

اشتباهات رایج در کوچینگ می‌توانند اثربخشی جلسات را کاهش دهند، اعتماد مراجع را تضعیف کنند و مسیر رشد فردی یا سازمانی را منحرف سازند. کوچینگ در عصر حاضر به‌عنوان یکی از مؤثرترین ابزارهای توسعه فردی، رهبری و سازمانی شناخته می‌شود؛ اما این اثربخشی تنها زمانی محقق می‌شود که فرآیند کوچینگ با دقت، مهارت، و پایبندی به استانداردهای بین‌المللی انجام شود.

کوچینگ حرفه‌ای است که در آن مراجعان به کوچ به عنوان یک آموزگار و راهنما می‌نگرند؛ کسی که کلیدهای خودآگاهی، وضوح و توانمندسازی آنها را در دست دارد. آنچه افراد اغلب در نظر نمی‌گیرند این است که حتی با تجربه‌ترین‌ترین کوچ‌ها نیز گاهی اوقات ممکن است مرتکب اشتباه شوند، به‌ویژه زمانی که تازه کار خود را شروع می‌کنند. 

شناسایی و درک این اشتباهات و سپس اعمال راه‌حل‌های مبتنی بر استانداردهای بین‌المللی و تحقیقات علمی، کلید ارتقای کیفیت خدمات کوچینگ است. اگر خطاها به شناسایی و اصلاح نشوند، فرآیند اثربخشی کوچینگ را قطعاً کاهش می‌‌دهد.

اشتباهات رایج در کوچینگ

در این مقاله به بررسی هفت اشتباه رایج در کوچینگ، دلایل وقوع آن‌ها، پیامدهای احتمالی و راهکارهای پیشنهادی برای پیشگیری و اصلاح آن‌ها می‌پردازیم.

اشتباهات رایج در کوچینگ

در این بخش به بررسی اشتباهات رایج در کوچینگ می‌پردازیم. این اشتباهات بر اساس دو مقاله از ICF و Forbes تحت عنوان “پنج اشتباه که کوچ‌ها از آن‌ها می‌بایست پرهیز کنند” و “چهارده خطای رایج که کوچ‌های تازه‌کار ممکن است در جلسات کوچینگ اولیه خود داشته باشند” جمع‌بندی شده است.

“Coaching is unlocking a person’s potential to maximize their own performance. It is helping them to learn rather than teaching them.”
“کوچینگ یعنی باز کردن قفل پتانسیل‌های فردی برای رسیدن به بیشترین عملکرد. کوچینگ یعنی کمک به یادگیری، نه آموزش دادن.”
–  Sir John Whitmore

پریدن به حالت مشاوره‌ای به جای حالت گوش‌دادن فعال 

یکی از اشتباهات رایج در کوچینگ آن است که کوچ به‌جای تمرکز بر گوش‌دادن فعال، بلافاصله به رویکرد مشاوره‌ای روی می‌آورد. در مراحل ابتدایی رابطه کوچینگ، بسیار ضروری است که کوچ تلاش کند شناختی عمیق و جامع از مراجع به‌دست آورد. آغاز فرایند با گوش‌دادن عمیق این امکان را فراهم می‌سازد که نه‌تنها مسائل مراجع شنیده شوند، بلکه خود فرد و تجربه زیسته‌اش نیز درک گردد. برخورداری از ذهنیت رشد (growth mindset) و تمرکز بر یادگیری، ارزشمندترین کمکی است که کوچ می‌تواند به مراجع ارائه دهد.

عدم تعیین انتظارات و مرزهای روشن در ابتدای رابطه کوچینگ

کوچ‌های تازه‌کار اغلب با پیش‌فرض‌هایی ناآزموده نسبت به نحوه عملکرد در روابط کوچینگ وارد این حرفه می‌شوند. یکی از اشتباهات رایج در این مرحله، ارائه توصیه و راهکار به جای طرح سؤالات مؤثر و تسهیل فرایند خودشناسی مراجع است. همچنین، نبود توافق روشن بر سر قوانین پایه و انتظارات متقابل در ابتدای رابطه، می‌تواند مانعی جدی در مسیر دستیابی به نتایج موفقیت‌آمیز باشد. کوچ باید همواره به یاد داشته باشد که جلسات کوچینگ حول محور مراجع شکل می‌گیرند، نه حول محور خودش.

کوچ‌هایی که بدون تعیین مرزهای حرفه‌ای مشخص و انتظارات روشن وارد فرایند کوچینگ می‌شوند، معمولاً در ادامه مسیر با چالش‌هایی در مدیریت رابطه و حفظ چارچوب‌های ارتباطی مؤثر مواجه خواهند شد.

وابستگی بیش از حد به یک روش خاص

اتکای بیش از حد به یک روش یا سبک واحد، می‌تواند به اثربخشی عملکرد یک کوچ آسیب وارد کند، به‌ویژه زمانی که با مراجعانی با پیش‌زمینه‌ها، سبک‌های یادگیری و اهداف متنوع مواجه است. استفاده از یک الگوی ثابت برای همه مراجعان، معمولاً منجر به کاهش کارایی جلسات کوچینگ، نارضایتی مراجع و حتی قطع همکاری می‌شود. برای پاسخ‌گویی مؤثر به نیازهای متفاوت مراجعان، ضروری است که کوچ به جای تکیه صرف بر یک رویکرد خاص، از مجموعه‌ای متنوع از ابزارها و تکنیک‌های کوچینگ برخوردار باشد. همچنین تمرکز مداوم بر توسعه حرفه‌ای و ارتقای مهارت‌های فردی، به او کمک می‌کند تا اعتمادبه‌نفس بیشتری در جلسات داشته باشد، با موقعیت‌ها انعطاف‌پذیرتر برخورد کند و خدماتی متناسب با شرایط خاص هر مراجع ارائه دهد.

تمرکز بیش از حد بر فرآیندها و ابزارها 

گاهی اوقات، کوچ‌های تازه‌کار بیش از حد بر ابزارها و چارچوب‌های فرایندی تمرکز می‌کنند و از حضور واقعی و عمیق در گفت‌وگو با مراجع بازمی‌مانند. این موضوع تا حدی طبیعی است؛ چراکه در مراحل اولیه، تمرکز آن‌ها بر یادگیری ساختارها و تکنیک‌های کوچینگ قرار دارد. با گذشت زمان و تجربه، کوچ‌ها می‌آموزند چگونه گوش دادن فعال، شهود، انعطاف‌پذیری و ارتباط قلبی با مراجع را در جلسات خود به‌کار بگیرند. دستیابی به این سطح از حضور، نیازمند تمرین مداوم، صبوری و اعتماد به فرایند است.

تمایل به “اضافه کردن ارزش بیشتر” 

کوچ‌ها گاهی با نیت خیر و برای ایجاد «ارزش بیشتر» در رابطه کوچینگ، بیش از حد تلاش می‌کنند و سعی دارند حضور پررنگ‌تری در جلسه داشته باشند. این اشتباه معمولاً زمانی بروز می‌کند که کوچ در مواجهه با لحظات سکوت یا زمانی که مراجع برای تعهد به اهداف آماده نیست، احساس ناراحتی می‌کند. در چنین شرایطی، به‌جای فشار آوردن یا عجله برای پیش‌برد گفتگو، بهتر است کوچ با رویکردی همراه با کنجکاوی و همدلی، فضای امنی ایجاد کند تا مراجع بتواند احساسات پنهان خود را بیان کند و در زمان مناسب به وضوح و تعهد برسد.

اجتناب از پاسخگو نگه داشتن مراجعان 

یکی از اشتباهات رایج در کوچینگ این است که کوچ‌ها از پاسخگو نگه داشتن مراجعان در برابر تعهداتشان خودداری می‌کنند؛ برای مثال، وقتی مراجع در جلسات به‌موقع حاضر نمی‌شود یا وظایف تعیین‌شده را به‌درستی انجام نمی‌دهد، کوچ ممکن است از مواجهه مستقیم اجتناب کند. گرچه صراحت داشتن با مراجعان می‌تواند چالش‌برانگیز یا ناخوشایند باشد، اما این بخش مهمی از فرآیند کوچینگ است. در غیر این صورت، کوچ ممکن است ناخواسته الگوهای محدودکننده و ناکارآمد مراجع را تقویت کند. به‌جای قضاوت یا انتقاد، می‌توان با رویکردی کنجکاو و حمایت‌گر وارد گفتگو شد و انتظارات را برای ادامه مسیر به‌طور شفاف تأیید یا بازتعریف کرد تا فرآیند رشد به‌درستی پیش برود.

استفاده از پرسش‌گری پیچیده و چندلایه 

در کوچینگ، هیچ جایزه‌ای برای کوچی‌ای که بیشترین تعداد سوال را در کوتاه‌ترین زمان می‌پرسد وجود ندارد. همواره کیفیت سوال‌ها بر کمیت آن‌ها ارجحیت دارد. هرچه گفت‌وگوی کوچینگ ساده‌تر و روشن‌تر باشد، تأثیرگذارتر خواهد بود. کوچ باید از واژگان قابل‌فهم و ساختارهای ساده جمله استفاده کند و از مطرح‌کردن چندین سوال پشت سر هم خودداری نماید. او باید با طرح هر بار تنها یک سوال دقیق، متمرکز و استراتژیک، به مراجع فرصت کافی برای فکر کردن و پاسخ دادن بدهد. در فرآیند کوچینگ، بهتر است کوچ به‌جای تلاش برای نمایش هوشمندی، شفافیت و وضوح را در اولویت قرار دهد.

اشتباهات رایج در کوچینگ

عوامل اصلی رخداد اشتباهات رایج در کوچینگ

شناخت ریشه‌‌ی اشتباهات رایج در کوچینگ به کوچ کمک می‌کند تا نه‌تنها خطاهای خود را اصلاح کند، بلکه به سطحی عمیق‌تر از خودشناسی و اثرگذاری در حرفه‌اش دست یابد. در ادامه به بررسی این سه عامل اساسی می‌پردازیم تا راهی روشن‌تر برای ارتقاء کیفیت کوچینگ فراهم شود.

“Mistakes are the portals of discovery
” اشتباهات دروازه‌های کشف هستند”
James Joyce

 مهارت‌های پایه‌ای و حرفه‌ای کوچینگ

کوچینگ، برخلاف تصور عموم، تنها پرسیدن چند سؤال هدفمند نیست؛ بلکه مجموعه‌ای از مهارت‌های ادراکی، ارتباطی، ذهنی و احساسی است که باید به شکلی هماهنگ در جریان جلسه فعال باشند. زمانی که یک کوچ در یکی یا چند مورد از این مهارت‌های پایه‌ای ضعف دارد، احتمال بروز خطاهای رایج افزایش می‌یابد.

مهم‌ترین مهارت‌هایی که در صورت ضعف باعث بروز خطا می‌شوند عبارت‌اند از:

  • گوش دادن فعال (Active Listening):

برخی کوچ‌ها شنونده سطحی هستند؛ یعنی فقط منتظر پایان صحبت مراجع می‌مانند تا سوال بعدی را مطرح کنند. در حالی که گوش دادن در کوچینگ شامل درک احساسات، لحن، انرژی و حتی آنچه گفته نمی‌شود نیز هست. ناتوانی در این نوع گوش دادن باعث می‌شود کوچ نتواند پرسش‌های متناسب با وضعیت عاطفی و فکری مراجع بپرسد یا فرصت‌های کلیدی را از دست بدهد.

  • پرسیدن سؤالات قدرتمند و هدفمند:

بسیاری از اشتباهات رایج کوچینگ ناشی از پرسش‌های کلی، چندلایه، یا بدون جهت‌گیری مشخص است. کوچ‌هایی که در این مهارت ضعف دارند، گفت‌وگو را از مسیر اصلی منحرف می‌کنند یا باعث ابهام در ذهن مراجع می‌شوند.

  • حضور ذهن (Coaching Presence):

یکی از ارکان اصلی موفقیت در کوچینگ، حضور کامل و عمیق در لحظه است. اگر کوچ درگیر افکار خود، دغدغه زمان، یا تحلیل ذهنی بیش از حد شود، تماس واقعی با مراجع از بین می‌رود و ارتباط کوچینگی سطحی خواهد شد.

  • مدیریت سکوت و فضا:

کوچ باید بتواند سکوت را نه به‌عنوان تهدید، بلکه به‌عنوان فرصتی برای تعمق و پردازش بپذیرد. ضعف در مدیریت سکوت، اغلب کوچ را به سمت پرحرفی، مشاوره‌دادن یا قطع گفت‌وگوی درونی مراجع سوق می‌دهد.

راه‌حل:

تقویت مهارت‌ها از طریق تمرین مستمر، دریافت بازخورد حرفه‌ای، سوپرویژن، ضبط جلسات و تحلیل آن‌ها، مطالعه منابع ICF و EMCC، و شرکت در دوره‌های توسعه حرفه‌ای.

باورها و نگرش‌های محدودکننده در ذهن کوچ

حتی اگر یک کوچ مهارت‌های فنی مناسبی داشته باشد، نگرش‌ها و باورهای ناپیدای ذهنی او می‌توانند عملکرد حرفه‌ای‌اش را به‌شدت تحت‌تأثیر قرار دهند. این باورها معمولاً ریشه در تجربیات گذشته، سبک تربیتی، ارزش‌های فردی یا حتی فرهنگ کاری دارند.

برخی از باورهای محدودکننده رایج در کوچ‌ها

  • «باید مراجع را نجات بدهم»:

کوچ‌هایی که خود را مسئول موفقیت مراجع می‌دانند، معمولاً وارد نقش مشاور یا والد می‌شوند. این دیدگاه باعث می‌شود کوچ کنترل جلسه را در دست بگیرد و مراجع را از فرآیند تصمیم‌گیری مستقل و مسؤلانه محروم کند.

  • «اگر مراجع ناراحت شود، من شکست خورده‌ام»:

این باور باعث می‌شود کوچ از دادن بازخورد صادقانه یا مطرح کردن مسائل چالش‌برانگیز خودداری کند. در حالی‌که رویارویی محترمانه و صریح، بخش مهمی از فرآیند رشد مراجع است.

  • «سکوت نشانه ضعف یا ناتوانی من است»:

این نگرش باعث می‌شود کوچ نتواند فضای تأمل ایجاد کند و مدام به دنبال پر کردن لحظات سکوت باشد، که این امر کیفیت گفت‌وگو را سطحی و شتاب‌زده می‌کند.

  • «اگر سوالات زیادی بپرسم، نشان می‌دهم چقدر خوبم»:

تأکید بر کمیت به جای کیفیت پرسش‌ها باعث می‌شود کوچ به جای همراهی، گفت‌وگو را هدایت کند و فضای تعامل برابر را از بین ببرد.

راه‌حل:

شناسایی و بازنگری باورهای محدودکننده از طریق کوچینگ شخصی، شرکت در جلسات منتورینگ حرفه‌ای، نوشتن ژورنال ذهنی، و استفاده از ابزارهای توسعه آگاهی مانند مدل‌های رشد ذهنیت (mindset development models) به کوچ کمک می‌کند تا نگرش‌های مخرب را به‌مرور جایگزین کند.

عدم خودآگاهی کافی نسبت به نقش، هیجانات و مرزهای حرفه‌ای

کوچینگ تنها یک مهارت نیست، بلکه حالتی از «بودن» است. یکی از مهم‌ترین عوامل خطا در کوچینگ، ناپختگی یا فقدان آگاهی از دنیای درونی خود کوچ است. کوچ باید نسبت به هیجانات، انگیزه‌ها، و نقش واقعی خود در رابطه کوچینگی شناخت و پذیرش داشته باشد.

پیامدهای نداشتن خودآگاهی کافی

  • تداخل هیجانات شخصی در جلسه:

وقتی کوچ از احساسات خود آگاه نیست (مثلاً اضطراب، نیاز به تایید، خشم پنهان)، ممکن است آن‌ها را به مراجع منتقل کند یا واکنش‌هایی نشان دهد که ارتباط حرفه‌ای را تضعیف می‌کند.

  • عدم تشخیص مرز بین کوچ و مشاور یا درمانگر:

کوچ‌هایی که شناخت درستی از نقش خود ندارند، ممکن است وارد مسیر مشاوره یا راهکاردهی شوند یا حتی در موارد خاص، وارد موضوعات درمانی شوند که خارج از حیطه صلاحیت آن‌هاست.

  • وابستگی به نتایج مراجع:

اگر کوچ هویت حرفه‌ای خود را به نتایج و موفقیت‌های مراجع گره بزند، دچار اضطراب، کنترل‌گری یا دلسردی می‌شود. این وابستگی به نتایج به جای تسهیل‌گری، فرآیند را به هدایت‌گری تبدیل می‌کند.

  • عدم توانایی در پذیرش بازخورد:

کوچ‌هایی که خودآگاهی پایینی دارند، معمولاً در برابر بازخورد منتورها، مراجعان یا ارزیاب‌ها گارد می‌گیرند و از فرصت‌های رشد استفاده نمی‌کنند.

راه‌ حل:

بلوغ شخصی از طریق فرآیند رشد مداوم حاصل می‌شود. استفاده از کوچ شخصی (برای خود کوچ)، شرکت در جلسات خودکاوی، روان‌درمانی در صورت نیاز، و بازتاب‌دهی منظم عملکرد، ابزارهایی کلیدی برای تقویت خودآگاهی حرفه‌ای هستند.

نتیجه‌گیری

کوچینگ حرفه‌ای نقشی حیاتی  در مسیر توسعه فردی و سازمانی ایفا می‌کند. با این حال، اثربخشی واقعی کوچینگ تنها زمانی امکان‌پذیر است که کوچ‌ها، چه مبتدی و چه با تجربه، با بینش و خودآگاهی کامل نسبت به عملکرد خود، در مسیر توسعه مستمر گام بردارند. اشتباهات رایج کوچینگ صرفاً خطاهای فنی یا تاکتیکی نیستند؛ بلکه اغلب ریشه در باورهای ذهنی، ضعف در مهارت‌های بنیادین، یا عدم خودشناسی دارند.

پیشگیری از این خطاها مستلزم ترکیبی از آموزش مستمر، بازنگری نگرش‌ها، تمرین عملی، و دریافت بازخورد حرفه‌ای است. کوچ‌هایی که این مسیر را با تعهد و صداقت دنبال می‌کنند، نه‌تنها سطح کیفیت خدمات خود را ارتقا می‌دهند، بلکه به مراجعان کمک می‌کنند تا با امنیت، وضوح و توانمندی بیشتری در مسیر رشد گام بردارند.

در نهایت، کوچینگ یک فرآیند انسانی، پویـا و در حال یادگیری است. پذیرش اشتباهات به‌عنوان بخشی طبیعی از این فرآیند، نقطه آغاز رشد واقعی است. کوچ حرفه‌ای کسی است که نه از خطا می‌ترسد، نه در برابر بازنگری مقاومت می‌کند، بلکه هر تجربه را فرصتی برای یادگیری و تعالی می‌بیند. بنابراین، شناخت و اصلاح اشتباهات رایج نه‌تنها یک ضرورت حرفه‌ای، بلکه یک مسئولیت اخلاقی در قبال مراجعان، حرفه کوچینگ و خود کوچ است. کوچینگ ویز خاورمیانه شما را در این مسیر همراهی خواهد کرد.

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

رتبه بندی :
5/5

مطالب مرتبط

سوالی دارید؟

مشاوره و ثبت نام دوره مدیر در نقش کوچ