محبوبیت کوچینگ و تأثیر مثبت آن در بهبود عملکرد، جنبه جدیدی در حوزه کسب و کار به نام “کوچ داخلی” یا همان internal coach را ایجاد کرده است. استفاده از مربیان داخلی به عنوان یک گزینه ارزشمند و رو به رشد برای بهبود عملکرد سازمانی گرفته و افزایش رفاه کارکنان مطرح شده است.
کوچینگ داخلی در دهه اخیر به دلیل تحولات فرهنگی در سازمانها رواج یافته است. در این روش، کوچ و کوچی (مراجع) هر دو در یک سازمان فعالیت میکنند. کوچهای داخلی ممکن است مدیران، رهبران یا کارکنان با تجربه در مربیگری باشند که به همکاران خود در غلبه بر چالشهای حرفهای کمک میکنند. آنها با برگزاری جلسات فردی یا گروهی، اهداف شخصی و سازمانی را محقق میسازند.
در گذشته، برنامههای کوچینگ امتیازی مختص رهبران ارشد سازمانها بود، اما امروزه به عنوان ضرورتی سازمانی برای ارتقای مشارکت کارکنان، همکاری، نوآوری و بهرهوری ظهور کردهاست. در جهان پساکرونا، سازمانها در تلاش هستند تا کوچینگ را به بخشی از فرهنگ سازمانی خود تبدیل کنند. در این میان، توسعه چارچوب کوچینگ داخلی برای ایجاد این فرهنگ، نقشی کلیدی دارد.
در این مقاله، به طور جامع به بررسی کوچ داخلی، مزایا، چالشها و چشمانداز آینده آن میپردازیم.
کوچ داخلی کیست؟
مربی یا کوچ داخلی به فردی گفته میشود که درون یک سازمان، به طور رسمی آموزش دیده و وظیفه حمایت از رشد حرفهای و شخصی سایر کارکنان را دارد. فریش (۲۰۰۱) مربی داخلی را «همکار قابل اعتماد افراد تحت مربیگری» تعریف میکند که هدفش طراحی و اجرای برنامههای رشد است. نکته مهم اینجاست که مربی داخلی، برخلاف مدیران، اختیار اجرایی مستقیم بر افراد ندارد و با حفظ بیطرفی، نقش حمایتی خود را ایفا میکند.
تفاوت کوچ داخلی با مدیران دارای مهارت مربیگری
- ساختار کوچینگ: مربیان داخلی در یک ساختار رسمی عمل میکنند؛ مدیران معمولاً در موقعیتهای غیررسمی از مهارتهای مربیگری استفاده میکنند.
- محرمانگی: مربیان داخلی موظف به رعایت کامل محرمانگی هستند؛ مدیران ممکن است به دلایل سازمانی نتوانند این مرز را کاملاً رعایت کنند.
- تضاد نقش: مدیران باید عملکرد کارکنان را ارزیابی کنند؛ مربیان داخلی فقط روی توسعه فردی تمرکز دارند.
مهارت | کوچ حرفهای | مدیران |
تعیین دستور جلسه | توسط مراجع | توسط سازمان/مدیر |
محرمانگی | کامل (مگر موارد اخلاقی یا دستور دادگاه) | جزئی یا عدم محرمانگی |
ساختار جلسات | ساختاریافته و خصوصی | غیررسمی و گفتوگومحور |
آموزش | گسترده | محدود |
حفظ مرزها | مستقیم | پیچیده |
رابطه | برابر | سلسلهمراتبی |
وفاداری | به مراجع | به سازمان |
کد اخلاقی | سازمان مربیگری | سازمان |
قرارداد مربیگری | مکتوب | شفاهی یا عدم وجود |
اهداف | تعیین شده توسط مراجع | تعیین شده توسط سازمان/مدیر/کارمند |
چرا کوچینگ داخلی ضروری است؟
به طور سنتی، کوچینگ بر رفع مشکلات عملکردی و توسعه مهارتها متمرکز بود. اما با تحولات گسترده در دنیای کار، سازمانها به رویکردی جامعتر نیاز دارند تا:
- قدرت تیمی را آزاد کنند،
- نوآوری را تقویت نمایند،
- تنوع، شمول و تعلقخاطر را پرورش دهند،
- و مشارکت کارکنان را ارتقا بخشند.
تغییرات جمعیتی نیروی کار نیز این نیاز را تشدید کرده است. نسلهای میلینیال و Z به وضوح نشان دادهاند که به شغل بسنده نمیکنند، بلکه به حرفهای پویا چشم دارند. پدیده استعفای بزرگ (Great Resignation) لزوم ایجاد فضاهای کاری امن از نظر روانی و همهجانبهنگر را برجسته کرده است. امروزه مشخص شده که رهبری ضعیف و محیطهای رشد ناکارآمد دیگر نمیتوانند انگیزه یا حفظ کارکنان را تضمین کنند.
شتاب تغییرات و اختلالات مداوم نیز نیاز به سیستمهای حمایتی برای بهرهوری و توسعه شغلی کارکنان را پررنگتر کرده است. از طرفی، شکاف مهارتی روزافزون، لزوم ایجاد خطوط رهبری سالم را به امری فوری تبدیل کرده است. کوچینگ داخلی، راهحلی کلیدی برای انعطافپذیری و سودآوری سازمانها در هر اندازهای است.
تکامل کوچینگ و مربیگری از دیروز تا امروز
مربیگری در سازمانها تاریخی طولانی دارد. از روش سقراطی پرسشگری در دوران باستان تا ظهور روانشناسی انسانگرا در دهه ۱۹۵۰، مربیگری پیوسته در حال رشد و تغییر بوده است.
در دهههای اخیر:
- دهه ۱۹۸۰: ظهور مربیگری اجرایی برای مدیران ارشد
- اوایل ۲۰۰۰: افزایش استفاده از مربیان داخلی
- امروز: ترکیب استفاده از مربیان داخلی و خارجی برای پاسخ به نیازهای گستردهتر کارکنان.
تحولات فناوری، تغییرات فرهنگی و جهانیشدن بازارها همگی در رشد نیاز به مربیان داخلی نقش داشتهاند.
مزایای استفاده از کوچ داخلی در سازمانها
استفاده از کوچهای داخلی یکی از مؤثرترین راهکارها برای توسعه سرمایه انسانی و بهبود عملکرد سازمانی است. در اینجا دلایل اصلی این رویکرد آورده شده است:
۱. صرفهجویی در هزینه و دسترسی گستردهتر
مربیگری خارجی معمولاً هزینههای بالایی دارد و اغلب محدود به مدیران ارشد میشود. کوچینگ داخلی این امکان را فراهم میکند که کارکنان بیشتری در سطوح مختلف سازمان، با هزینهای مقرونبهصرفه از خدمات مربیگری بهرهمند شوند. این مزیت باعث میشود فرهنگ کوچینگ به طور فراگیر در سراسر سازمان گسترش یابد، همانطور که در شرکتهایی مانند گوگل و گلاکسواسمیتکلاین (GSK) دیده شده است.
۲. درک عمیقتر از فرهنگ و پویاییهای سازمانی
مربیان داخلی با ارزشها، زبان مشترک، ساختارها و دینامیکهای قدرت در سازمان خود آشنا هستند. این شناخت عمیق، امکان برقراری ارتباط مؤثرتر، درک بهتر چالشها و ارائه راهکارهای کاربردیتر را فراهم میکند.
۳. ایجاد فرهنگ یادگیری و توسعه مداوم
برنامههای کوچینگ داخلی به نهادینه کردن فرهنگ رشد فردی، یادگیری مستمر و خودآگاهی کمک میکنند. این برنامهها باعث میشوند کوچینگ به بخشی جداییناپذیر از فرآیندهای توسعه استعدادها و مدیریت عملکرد تبدیل شود، نه صرفاً ابزاری موقت برای حل مشکلات.
۴. ارائه پشتیبانی مستمر و توسعه رهبری
کوچهای داخلی قادر به برقراری روابط بلندمدت و مبتنی بر اعتماد با کارکنان و رهبران هستند. این تداوم در حمایت باعث میشود فرآیند رشد و توسعه افراد در مسیرهای حرفهای و شخصیشان تقویت شود.
۵. استفاده از دانش و تجربه داخلی برای حل مسائل
مربیان داخلی که در جریان واقعیات سازمان قرار دارند، میتوانند از تجربه و دانش خود برای تحلیل دقیقتر چالشها، ارائه راهحلهای بومیسازی شده و تسهیل تغییرات سازمانی استفاده کنند.
۶. تقویت همکاری و دسترسی به منابع داخلی
با توجه به حضور مستمر کوچهای داخلی در سازمان، آنها به راحتی میتوانند با مدیران، همکاران و بخشهای مختلف ارتباط برقرار کرده و بازخوردهای سازنده دریافت کنند که این موضوع کیفیت کوچینگ را به طرز قابل توجهی افزایش میدهد.
۷. مقرونبهصرفگی و پایداری در رشد
علاوه بر کاهش هزینهها، حضور کوچهای داخلی به سازمان این امکان را میدهد که برنامههای توسعهای خود را بدون وابستگی به منابع خارجی پیش ببرد و با تغییرات محیطی به سرعت سازگار شود.
افسانههایی در خصوص کوچینگ داخلی
- اولین افسانه که باید در بسیاری از ذهنیتهای سازمانی شکسته شود این است که کوچها ارائهدهنده راهحل هستند. آنها چنین نیستند. کوچها آگاهیآفرین هستند. آنها میتوانند از مراجع در حرکت از واقعیتی ناتوان به سمت چشماندازی رضایتبخش حمایت کنند، اما این مراجع است که کار سخت را انجام میدهد. کوچها تسهیلگران تغییر هستند.
- دومین افسانه، که اغلب توسط کوچها القا میشود، این است که آنها میتوانند کاملاً بیطرف و بدون سوگیری باشند. حتی کارل راجرز نیز اعتراف کرد که تربیت او بر نحوه کار با مراجعانش تأثیر گذاشته بود. انتظار اینکه یک کارمند سازمانی در هنگام کوچینگ یک همکار کاملاً تحت تأثیر نیازهای سازمانی قرار نگیرد، غیرواقعبینانه است. این ممکن است به کمبود اعتماد در ارتباطات منجر شود.
چالشهای پیش روی مربیان داخلی
اگرچه کوچینگ داخلی مزایای قابل توجهی دارد، اما با چالشهای منحصر به فردی نیز همراه است که میتواند اثربخشی آن را تحت تأثیر قرار دهد. در این بخش، به بررسی عمیقترین چالشهای مربیگری داخلی میپردازیم.
۱. چالشهای مربوط به محرمانگی و اعتماد
الف) دوگانگی نقشها:
مربیان داخلی اغلب نقشهای متعددی در سازمان دارند (مانند نقشهای مدیریتی یا منابع انسانی) این موضوع میتواند باعث ایجاد تردید در مراجعان درباره محرمانه ماندن اطلاعات شود. مطالعه نشان میدهد مراجعان با مربیان خارجی راحتتر اطلاعات شخصی را به اشتراک میگذارند
ب) تعارض منافع:
امکان دسترسی مربی به اطلاعات محرمانه سازمانی که مربوط به مراجع است منجر به چالش در تعادل بین وفاداری به سازمان و تعهد به مراجع میشود. مثلاً آگاهی مربی از تصمیمات سازمانی که بر مراجع تأثیر میگذارد ولی مجاز به افشای آن نیست.
2. چالشهای صلاحیت و حرفهایگرایی
الف) استانداردهای آموزشی:
تنوع در کیفیت و مدت دورههای آموزشی مربیان داخلی، عدم وجود چارچوب استاندارد برای گواهینامههای مربیگری داخلی و فشار سازمانها برای استفاده از کارکنان موجود به عنوان مربی بدون آموزش کافی چالشی دیگر در این مسیر است.
ب) تخصص محدود:
محدودیت در تخصصهای مهم (مانند مربیگری اجرایی سطح بالا)، – چالش در مواجهه با مسائل پیچیده روانشناختی که نیاز به مداخله حرفهای دارند. همچنین خطر تبدیل شدن به “مربی همهکاره” بدون تخصص عمیق چالشی جدی است.
3. چالشهای ساختاری و سازمانی
الف) منابع و حمایت:
اختصاص ندادن زمان کافی برای کوچینگ در کنار مسئولیتهای اصلی، عدم وجود بودجه اختصاصی برای توسعه مستمر کوچها و عدم جلب حمایت مدیریت ارشد از دیگر چالشهاست.
ب) ارزیابی اثربخشی:
نبود سیستمهای استاندارد برای اندازهگیری ROI مربیگری داخلی، مشکل در جداسازی تأثیر مربیگری از سایر عوامل سازمانی و تفاوت در تعریف “موفقیت” بین بخشهای مختلف سازمان منجر به این میشود که اهمیت و کارکرد کوچینگ داخلی زیر سوال برود.
4. چالشهای فرهنگی و ادراکی
الف) تصورات منفی:
دیدگاه سنتی که کوچینگ برای کارکنان مشکلدار است و باور به پایینتر بودن کیفیت مربیگری داخلی نسبت به خارجی منجر به مقاومت در برابر دریافت مربیگری از همکاران میشود.
ب) چالشهای رابطه مربی-مراجع:
مشکل در ایجاد روابط مبتنی بر اعتماد با همکاران و تأثیر روابط قبلی بر فرآیند کوچینگ منجر به چالش در برقراری مرزهای حرفهای میشود.
5. چالشهای اخلاقی و حرفهای
الف) تعارض نقشها:
تداخل بین نقش مربیگری و نقشهای سازمانی دیگر و فشار برای گزارشدهی درباره مراجعان به مدیریت منجر به چالش در حفظ بیطرفی میشود.
ب) استانداردهای اخلاقی:
نبود چارچوب اخلاقی روشن برای کوچهای داخلی و چالش در مدیریت اطلاعات محرمانه میتواند منجر به خطر استفاده نادرست از اطلاعات به دست آمده در جلسات مربیگری شود.
معیارهای موفقیت برنامههای کوچینگ داخلی
برای موفقیت یک برنامه مربیگری داخلی باید موارد زیر رعایت شود:
- آموزش حرفهای کوچهای داخلی در مهارتهای مربیگری و ارزیابی.
- رسمیسازی فرآیندهای مربیگری و تعریف مرزهای روشن محرمانگی.
- حمایت کامل مدیریت ارشد از برنامه مربیگری.
- ارزیابی مستمر اثربخشی برنامه از طریق بازخوردهای کارکنان و شاخصهای عملکردی.
آینده کوچینگ داخلی
با رشد نیاز به توسعه فردی در سازمانها و افزایش هزینههای نیروی انسانی، انتظار میرود مربیگری داخلی نقش پررنگتری در آینده داشته باشد. شرکتهایی که امروز سرمایهگذاری مؤثری در توسعه مربیان داخلی انجام دهند، در آینده از مزایای رقابتی بیشتری برخوردار خواهند شد.
نتیجهگیری
استفاده از کوچ داخلی ابزاری قدرتمند برای توسعه منابع انسانی در سازمانهاست. هرچند چالشهایی چون حفظ محرمانگی و تضاد نقشها وجود دارند، اما مزایایی مانند صرفهجویی در هزینه، آشنایی با فرهنگ سازمانی و ایجاد فرهنگ یادگیری، آن را به گزینهای ارزشمند تبدیل کرده است.
منبع اصلی این نوشتار مقاله ای از انجمن بین المللی کوچینگ ICF تحت عنوان بررسی استفاده از کوچهای داخلی است.