برای درک بهتر مفهوم هوش مثبت با چند سوال توضیحات را شروع میکنیم: آیا ذهن شما همواره در کنار شماست و به شما کمک میکند تا از آنچه دارید بهترین استفاده را ببرید؟ یا مرتب شما را مضطرب میکند، شبها باعث بی خوابیتان میشود، قضاوتتان میکند و شما را خسته میکند؟
واقعیت این است که ذهن ما هم میتواند بهترین دوست و هم بدترین دشمن ما باشد. بسیاری از ما عادت داریم که در چرخه افکار منفی و خودسرزنشگری گرفتار شویم، بدون اینکه متوجه شویم چگونه این الگوهای ذهنی ما را از حرکت روبه جلو بازمیدارند. اما خبر خوب اینکه ذهن آموزش پذیر است. ما میتوانیم ذهن خود را آموزش دهیم و به جای تمرکز بر افکار منفی و مخرب، بر نقاط قوت و فرصتها تمرکز کنیم. با آن بتوانیم راهکارهای بهینهای برای حل مسائل پیدا کنیم و تصمیمگیرهای خردمندانهای داشته باشیم.
هوش مثبت چیست؟
هوش مثبت معیاری برای سنجش آمادگی ذهنی یا چارچوب ذهنی مثبت که به افراد کمک میکند بفهمند چگونه با احساسات منفی مانند ناامیدی، اضطراب و منفیگرایی برخورد سازنده داشته باشند. هوش مثبت (Positive Intelligence) به میزان توانایی ذهن در خدمت به منافع فرد اشاره دارد. به عبارت دیگر، هوش مثبت نشان میدهد که ذهن تا چه اندازه به جای ایجاد افکار منفی، به تولید افکار و احساسات مثبت میپردازد. هوش مثبت به افراد کمک میکند بفهمند چگونه با احساسات منفی مانند ناامیدی، اضطراب و منفیگرایی برخورد سازنده داشته باشند. این مفهوم توسط شیرزاد چمین (Shirzad Chamine) معرفی شده است و به عنوان معیاری برای سنجش تناسب ذهنی (Mental Fitness) فرد به کار میرود.
چمین در کتاب خود با عنوان “هوش مثبت” بیان میکند که ذهن انسان دارای دو حالت است:
حالت خرابکار(Saboteur):
در این حالت، ذهن به تولید افکار منفی، استرس، اضطراب و احساسات منفی میپردازد که مانع از پیشرفت و رشد فرد میشود.
حالت حکیم(Sage):
در این حالت، ذهن با استفاده از احساسات مثبت مانند همدلی، کنجکاوی، خلاقیت و اعتماد به نفس، به فرد کمک میکند تا با چالشها به شیوهای مثبت مواجه شود.
هدف هوش مثبت، تقویت حالت حکیم و تضعیف حالت خرابکار است تا فرد بتواند با بهرهگیری از افکار و احساسات مثبت، به عملکرد بهتری دست یابد.
خرابکار کیست؟
تا به حال شده در مسیر ترفیع یا موفقیت باشید اما در آخرین لحظه به دلیل اینکه خود را بیلیاقت می دانید کار را رها کنید؟ تا به حال به دلیل ترس از قضاوت از یک موقعیت پرچالش اجتناب کردهاید؟ آیا درد تازیانه یا چماقی از جنس سرزنش را که در موقعیت های مختلف بر خود احساس میکنید؟
اگر پاسخ شما به این سوالات مثبت است احتمالا یک یا چند خرابکار در ذهن شما فعال هستند. به طور کلی ده خرابکار ذهنی تا کنون شناسایی شدهاند که در ذیل به آنها می پردازیم:
قضاوتگر
قاضی همیشه به شما حکم میکند به خوبی دیگران یا به اندازه کافی خوب نیستید. قاضی از مقایسه به عنوان ابزاری استفاده میکند تا شما از تلاش برای دستیابی به آنچه که میخواهید دست بکشید، حتی زمانی که واجد شرایط و توانایی هستید.
قربانی
قربانی متعهد به داشتن مشکلات است. این باج گیر عاطفی احساس ناامیدی و ناتوانی را ترویج میکند.
بیش از حد هوشیار
خطر! همه جا خطر! ترس از ریسک کردن، بیش از حد هوشیار را از حرکت به سوی ناشناختهها که ممکن است در درازمدت مفید باشد، باز میدارد.
بیقرار
خرابکار بی قرار که با اجبار به تغییر، تمرکز لازم به یک کار را میگیرد و مدام از این شاخه به آن شاخه میپرد. افراد مبتلا به بی قراری اغلب از مشاغل ضروری به نفع آنچه هیجان انگیزتر تلقی می شود، منحرف می شود. نقطه ضعف آشکار این افراد این است که بسیاری از کارهای آنها ناتمام میمانند و احساس بیحد و حصری از انجام نشدن باقی میماند.
خشنود کننده
نیاز به پذیرش و تحسین مستمر دارد و آن را از طریق کمک کردن، خشنود کردن و ناجی دیگران بودن، تامین می کند. فرد خشنود اغلب زمانی که تلاشهایش بی نتیجه میماند یا تایید نمیشود، احساس ناتوانی می گیرد.
بیش از حد موفق
در این حالت موفقیت پیش نیاز اولیه برای عشق به خود، پذیرش هویت خود است. بیش از حد موفق اغلب با درون خود ارتباطی ندارد.
بیش از حد منطقی
عقلانیت خوب است، اما فراوانی بیش از حد این تیپ شخصیتی اغلب باعث میشود که افراد احساسات خود را کنار بگذارند و در مقابل همکاران و دوستان سرد و دور به نظر برسند. این تمرکز شدید و انحصاری بر تفکر منطقی و تصمیمگیری ما را نسبت به احساسات خود و دیگران بیتاب میکند.
اجتنابگر
یکی از سخنان رایج برای بسیاری از ما این است که کارها را به لحظه آخر بسپاریم، راه آسان را در پیش بگیریم و به هر قیمتی که شده از انجام وظایف چالش برانگیز اجتناب کنیم. عدم اطمینان و ترس از شکست، راهبردهای اجتناب را برای افراد دارای این ویژگی منفی رایج تر می کند.
چسبنده
وقت شناس، پیرو قوانین، و منتقد از کسانی که به آن قوانین پایبند نیستند، چسبنده به کمال گرایی و سازماندهی بیش از حد نیاز دارد. او به شدت از خود و دیگران انتقاد می کند و تمایل دارد دنیا را سیاه و سفید ببیند.
کنترلگر
صریح، زورگو است و اغلب کسانی که به عنوان زیردست تلقی می شوند را نادیده میگیرد. این افراد می توانند درگیریهای غیرضروری ایجاد کنند و محیطی را در محل کار ایجاد کنند که سمی و ناراحت کننده است.
کوچینگ و ارتباط آن با هوش مثبت
کوچینگ فرآیندی است که در آن یک کوچ (مربی) به فرد یا گروهی کمک میکند تا با شناسایی اهداف، توسعه مهارتها و غلبه بر موانع، به عملکرد بهتری دست یابند. در این مسیر، هوش مثبت نقش مهمی ایفا میکند. با تقویت هوش مثبت، افراد میتوانند خرابکارهای درونی خود را شناسایی و تضعیف کنند و با تقویت حالت حکیم، به بهرهوری و رضایت بیشتری دست یابند. این رویکرد در کوچینگ به افراد کمک میکند تا با نگرشی مثبتتر به چالشها نگاه کنند و راهحلهای مؤثرتری بیابند.
تأثیر هوش مثبت بر عملکرد
تحقیقات نشان داده که افزایش هوش مثبت میتواند تأثیرات قابلتوجهی بر عملکرد، رفاه و روابط فردی داشته باشد. به عنوان مثال، افرادی با هوش مثبت بالاتر، استرس کمتری تجربه میکنند، روابط بهتری برقرار میکنند و در مواجهه با چالشها، انعطافپذیری بیشتری نشان میدهند. همچنین، در محیطهای کاری، تیمهایی که اعضای آنها دارای هوش مثبت بالاتری هستند، همکاری بهتری دارند و به نتایج بهتری دست مییابند.
راهکارهایی برای تقویت هوش مثبت
برای افزایش هوش مثبت و غلبه بر خرابکارها، میتوان از راهکارهای زیر استفاده کرد:
شناسایی و تضعیف خرابکارها:
با شناسایی الگوهای فکری منفی و تلاش برای کاهش آنها، میتوان به تقویت حالت حکیم کمک کرد.
تمرینهای ذهنآگاهی(Mindfulness):
تمرینهای مدیتیشن و ذهنآگاهی میتوانند به افزایش آگاهی از افکار و احساسات و تقویت هوش مثبت کمک کنند.
توسعه همدلی و همدردی:
با تقویت احساسات مثبت نسبت به خود و دیگران، میتوان به بهبود هوش مثبت دست یافت.
تمرکز بر نقاط قوت:
شناسایی و بهرهگیری از نقاط قوت فردی میتواند به افزایش اعتماد به نفس و تقویت حالت حکیم کمک کند.
تعیین اهداف معنادار:
تعیین اهدافی که با ارزشها و علاقهمندیهای فرد همخوانی دارند، میتواند انگیزه و هوش مثبت را افزایش دهد.
هوش مثبت و خرد جمعی:
ارتباط و تأثیرگذاری
هوش مثبت مانند یک عامل تقویتکننده برای خرد جمعی عمل میکند. هرچه افراد در یک گروه دارای هوش مثبت بالاتری باشند، خرد جمعی در آن گروه قویتر میشود. زیرا تعاملات مثبت، کاهش سوگیریهای منفی و افزایش تفکر خلاق و همدلانه باعث بهبود کیفیت تصمیمات جمعی خواهد شد. در نهایت، گروههایی که از هوش مثبت بالاتری برخوردارند، میتوانند با استفاده از خرد جمعی، تصمیمات دقیقتر، پایدارتر و نوآورانهتری بگیرند. در ذیل به بررسی این ارتباط میپردازیم.
کاهش تأثیر سوگیریهای شناختی در تصمیمگیریهای گروهی
· وقتی افراد در یک گروه از سطح بالایی از هوش مثبت برخوردار باشند، کمتر تحت تأثیر افکار منفی، اضطراب و سوگیریهای مخرب قرار میگیرند.
· این امر باعث میشود که گروه بتواند با ذهنی بازتر و منطقیتر تصمیم بگیرد و به جای واکنشهای احساسی یا عجولانه، از خرد جمعی بهره ببرد.
افزایش تعاملات سازنده در گروهها
- افراد با هوش مثبت بالا همدلی و شنوندگی فعال بهتری دارند و بهتر میتوانند نظرات مختلف را بدون تعصب بررسی کنند.
- این ویژگی باعث میشود که اختلاف نظرها در گروه به تضادهای سازنده تبدیل شوند نه به درگیریهای ناسالم، که این خود خرد جمعی را تقویت میکند.
تقویت فرهنگ یادگیری و نوآوری
- گروههایی که اعضای آنها از هوش مثبت بالاتری برخوردارند، کمتر در برابر ایدههای جدید مقاومت میکنند.
- چنین گروههایی ذهنی بازتر دارند و محیطی فراهم میکنند که در آن، ایدههای خلاقانه شکوفا میشوند و فرآیندهای تصمیمگیری بهینهتر میشود.
کاهش اثر مخرب خرابکارها بر تصمیمگیری جمعی
- طبق نظریه هوش مثبت، “خرابکارها” (مانند قضاوتگری، کنترلگری، کمالگرایی منفی) میتوانند مانع بهرهگیری از خرد جمعی شوند.
- وقتی افراد بتوانند خرابکارها خود را مدیریت کنند، گروه میتواند به جای دفاع از نظرات شخصی، به دنبال بهترین راهحل مشترک باشد.
در ورکشاپ هوش مثبت چه میآموزیم؟
در این ورکشاپ که در مدرسه کوچینگ ویز برگزار شده است، با مفوم هوش مثبت آشنا می شویم و نقش این ابزار را در:
- عمق بخشیدن به خودشناسی کوچ
- ارتقای کیفیت جلسات کوچینگ
- توسعه کسبوکار کوچینگ
بررسی می کنیم. این وبینار از مجموعه وبینارهای مدرسه کوچینگ ویز برای فراگیران مدرسه است.